چه کسی حرف مرا می فهمد .... ؟ چه کسی درد مرا می داند .... ؟ در پس پرده ی اشک چشمم چه کسی راز مرا می خواند .... ؟ چه کسی واژه تنهایی را در دل غم زده ام می بیند .... ؟ با سر انگشت محبت چه کسی قطره ی اشک مرا می چیند .... ؟ سال ها غیر خداوند بزرگ هیچ کس از غمم اگاه نبود .... توشه ی زندگیم در همه عمر جز غم و غصه جان کاه نبود .... مرگ یک روز و یا یک شب سرد چشم غمگین مرا می بندد .... شاید انجا پس از این رنج و عذاب سردی گور به رویم خندد ........
نظر یادت نره